نادیانادیا، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 12 روز سن داره

نادیا امید زندگی ما

تقلید

دیروز صبح ، مامانی مریم اومد کنترل تلویزیون رو از کنار من برداره وزن خودش رو روی من انداخت و من با لحن کشیده گفتم ماااااااااماااااااااااااااان و تو هم عزیز دلم یک دقیقه بعد با همون لحن گفتی ماااااااامااااااااااااا ن  . و ما دو تا هم حسابی خندیدیم. واقعاً که خیلی شیرینی عزیزم
19 مهر 1390

خاطرات

عزیز دلم این روز ها خیلی به من وابسته شدی و مدام دنبال من راه می افتی یک کمی هم خجالتی شدی. هیچکس جرات نداره از اتاق خارج بشه و در خروجی رو ببنده چون تو هم میخوای دنبالش بری و گریه میکنی. البته یک کمی این گریه و غرو لندها بخاطر دندون در آوردنت هم هست. آخه این دندونهای دوم از بالا و پایین دارن نیش میزنن و تو حسابی داری اذیت میشی. لثه های خیلی سفتی داری و دندونهات بسختی در میان. 23 شهریور اولین کلمه انگلیسی رو که از سی دی هات یاد گرفتی به زبون آوردی. درست و واضح گفتی baby  . به اردک هم میگی اُ ُ ُ ُ دک  – قبلاً میگفتی ( دو دَ ) و ما فکر میکردیم  میگی (2 و 10) و با خودمون فکر میکردیم اینو از کجا یاد گرفتی ولی حالا فهمید...
16 مهر 1390

دخترم ، تنها بهانه زندگی من

برام هیــــــــچ حسی شبیه تو نیست کنار تو درگیر آرامشـــم همین از تمام جهان کافیه همین که کنارت نفس میکشم برام هیچ حسی شبیه تو نیست تو پایان هر جستجوی منی ... تماشای تو عین آرامشه ، تو زیباترین آرزوی منی از این عادت با تو بودن هنوز ببین لحظه لحظه ام کنارت خوشه همین عادت با تو بودن یه روز ، اگه بی تو باشم منو میکشه .    دختر قشنگ من ؛ از من ، جز تو باقی نمانده ست ... دوستت دارم تقدیم به تو ...
16 مهر 1390

روز دختر

دختر قشنگم، روزت مبارک .  (البته با چند روز تاخیر) روز دختر بر همه دختران مبارک. البته هر چند که دختر بودن در این آب و خاک جرم محسوب میشه ...هر چند دختر بودن اینجا یعنی سرکوب همه ی احساس های درونی... یعنی سرخوردگی در کار، در تفریح، در دانشگاه و ... یعنی ده برابر مردها تلاش و  نصف مردها دست آورد تنها بجرم زن بودن.... وهر چند دختر بودن یعنی بگذاری یک مرد برای تو تعیین تکلیف کنه که حتی چی بپوشی !   با این حال باز هم روز دختر بر همه دختران مبارک. دختر عزیزم،‌دلم میخواد تو رو  به سرزمینی ببرم که در اونجا هیچ اثری از تبعیض بین زن و مرد نباشه و تو هیچ وقت این احساس رو درک نکنی که تبعیض یعنی چی . و...
16 مهر 1390

خاطرات

شیرین ترینم این روزها دیگه کاملاً برای ما شیرین زبونی میکنی. هر کلمه ای رو که میگم بالاخره یک جوری تکرار میکنی. یا ولش رو میگی یا با لحن خودت یک جوری اداش میکنی. مثلاً میگیم برندار  میگی بر ورندار میگی ور میگیم بگو نادیا میگی نانا مامان =مُ مُ ن بابا= بُ بُ ایلیا= ایلا پرنیا= پرنی ببری= ببری .........  توی عکس هم مامان و بابا رو بخوبی تشخیص میدی و صدا میزنی خلاصه که شیرینترینی عزیزم   این پنجشنبه هم که تقریباً همزمان با تولد خودمه میخوام برات جشن تولد نافرجام قبلی رو بگیرم. آخه دلم نمیاد اولین سال تولدت بدون جشن تولد سپری بشه. امیدوارم بخیر و خوشی برگزار بشه و اتفاق بد دیگه ای نیفته آمین......... ...
16 مهر 1390

جشن تولد یک سالگی

عزیز دل مامان بالاخره تونستم برای یک ساله شدن یک جشن خوب برگزار کنم. پنجشنبه جشن تولد یک سالگی ات رو اونجوری که دلم میخواست گرفتم . خیلی خوش گذشت و همه چی عالی بود. (تا سه نشه بازی نشه !! اولش که روز تولدت بود ولی بعلت ماه رمضان و شب قدر به گرفتن عکس آتلیه و یک کیک کوچک اکتف کردیم، دومیش هم بعلت بیماری خوشگل خانم کنسل شد و این هم سومی که بخوبی برگزار شد.) و جالبیش اینجاست که دقیقاً پارسال تو همین روز با دوستام به دنیا اومدنت رو جشن گرفتیم عزیز دلم. امروز هم که روز تولد مامانه و روز جهانی کودک. عسل مامان روزت مبارک. ...
16 مهر 1390
1